مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
***
نسیم وصل وقتی بوی گل میداد حس کردم
که این دیوانه پرپر میکند یک روز گلها را
***
خیانت قصه تلخی است اما از که مینالم
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را
***
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
نباید بیوفایی دید نیرنگ زلیخا را
***
کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
چرا آشفته میخواهی خدایا خاطر ما را
***
نمیدانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است
که وحشی میکند چشمانش آهوان صحرا را
***
چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیدهتر کردی معما را
فاضل نظری
تک درخت